آیا کسب‌وکار شما به تحول دیجیتال نیاز دارد؟

مزرعه کارآفرینی

چند سالی است که «موریس فریدمن»، مبتکر دیجیتال به همراه تیمش، در حال یافتن راهی کارآمد برای تغییر روش کسب وکار خود و ساخت مدلی برای تجاری‌سازی نوآوری است. فریدمن تلاش می‌کند در این مطلب چگونگی کمک به تغییر شکل و احیای یک کسب و کار را توضیح دهد:

تحول دیجیتال چیست؟

بیشتر افراد عقیده دارند که تحول دیجیتال، نوعی «به روز رسانی» محسوب می‌شود. یعنی اضافه کردن تکنولوژی به روش‌های موجود و یا روش‌های شکست خورده در کسب‌وکار. اما تیم فریدمن به این نتیجه رسیده‌اند که یک برنامه‌ی جدید پر زرق و برق، همیشه جوابگو نیست!

فناوری‌ها به تنهایی قادر به دگرگونی اوضاع نیستند و می‌توانند تبدیل به نوعی حواس‌پرتی برای رفع مشکل واقعی می‌شوند. در این حالت تزریق فناوری، فقط اوضاع را بدتر می‌کند و هزینه‌های زیادی را نیز به کسب وکارها تحمیل خواهد کرد.

تحول دیجیتال، کل فرآیند، از نوآوری تا تجاری‌سازی را ارزیابی می‌کند تا به شرکت‌ها کمک کند با استفاده از فناوری، به‌عنوان یک ابزار توانمند، مسیرهایی برای کسب سود ایجاد کنند. در این صورت هر ابزار فقط به اندازه‌ی تیم‌های استفاده کننده از آن، توانایی دارد.

چه عاملی متمایزکننده‌ی شما از رقبای‌تان است؟!

تجربه‌ی دنیای واقعی!

«فریدمن» تجربه‌ی دنیای واقعی را چنین توصیف می‌کند: «کبودی‌های زیاد، استخوان‌های شکسته و به دست آوردن غنائم با شکوه!» یعنی تصویر یک جنگ تن به تن واقعی!!

او عقیده دارد که در حرفه‌ی خود به اندازه‌ی کافی خوش شانس بوده است، زیرا توانسته در بسیاری از صنایع مختلف تجربه کسب کند، مثل مراقبت‌های بهداشتی، کالاهای مصرفی، رسانه‌ها و … و البته برخی از این کسب‌وکارها در مسیر صعود قرار گرفتند و برخی نیز به طرز فجیعی شکست خوردند.

او می‌گوید: «من از شکست‌ها، بیشترین درس را گرفتم! زیرا شکست، آموزنده‌ی فروتنی و پشتکار است و اینکه پاسخ اصلی در میدان عمل به‌دست می‌آید نه در آزمایشگاه یا روی کاغذ. من در بین مردم هستم، با مشتریان صحبت می‌کنم، بازار را یاد می‌گیرم، و وقت آزادم را در نمایشگاه‌های کسب‌وکار، در راهروهای استارتاپ‌ها قدم می‌زنم و تا جایی که بتوانم، می‌آموزم.»

                      «به یاد داشته باشید که احساس و تجربه‌ی مشتری، مهم‌ترین چیز نیست، همه چیز است!»   

چگونه می‌توان فناوری مناسب را برای حل یک مساله پیچیده در کسب‌وکار، انتخاب کرد؟

افراد معمولا با حاشیه‌ها شروع می‌کنند! و احتمالا در یک صنعت کاملا متفاوت به‌دنبال راه‌حل هستند، در این حالت شاید مشکل حل شود اما به بهای گزافی!

درحالیکه، اولین چالش در حل یک مساله، تمرکز بر مکانیسم آن است نه روی جزئیات سطحی و حاشیه‌‌ها. اکثر کسب‌و‌کارها چنین فکر می‌کنند که مشکلات آن‌ها منحصر به فرد است، یا آنقدر پیچیده است که درک آن برای دیگران غیرممکن است. اما معمولا این طور نیست، به‌عنوان مثال، زنجیره‌ی تامین، شامل حجم عظیمی از علوم پیچیده است! اما همانطور که مشخص است، یک پلتفرم تجارت الکترونیک، می‌تواند آن را به خوبی مدیریت کند. این نتیجه‌ی هزاران ساعت مهندسی، دانش و آزمایش تحت فشار بازار است که امروزه به صورت رایگان در اختیار افراد قرار گرفته است. در واقع این زنجیره، شبیه همان زنجیره‌ای است که شما یک کتاب را سفارش می‌دهید.

مهم‌ترین چیزی که «فریدمن» آموخت!

او می‌گوید: «با هر تعامل جدید، من باید همه‌ی چیزهایی را که احتمالا می‌دانم، کنار بگذارم و از ابتدا، دوباره درگیر تعامل و یادگیری شوم. در واقع باید بتوانید مشکلات فرض شده را رها کنید و تجربه‌ی مشتری را به‌طور کامل، درک کنید. دانش‌ جمعی شرکت‌ها، اغلب مربوط به داستان‌های منتشر شده مشتریانی است که هرگز آنها را ملاقات نکرده‌اند!

هرگز پاسخ درست را صرفا از روی داده‌های جمعیت شناسی، قوم شناسی یا منطقه‌ای، دریافت نخواهید کرد. باید با مشتریان ارتباط برقرار کنید و محصولات‌تان را مستقیما به آنها نشان دهید.

تست کنید، امتحان کنید و در بازار تکرار کنید. تا جایی که می‌‌‌توانید، چیزی نزدیک به محصول اصلی را در اختیار افراد قرار دهید تا آن را تست کنند. ببینید کجا خراب می‌شود، دوباره آن را بسازید و دوباره عرضه کنید و …! به یاد داشته باشید که احساس و تجربه‌ی مشتری، مهم‌ترین چیز نیست، بلکه همه چیز است!‌»‌.

برگرفته از سایت  www.entrepreneur.com

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *